ماهان و آرمانماهان و آرمان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

هدیه های آسمانی

بودن یا نبودن

عزیزانم الان شب از نیمه گذشته و هر دوی شما غرق در خواب شیرین قیافه شما اینقدر دلنشین است که از تماشایتان سیر نمی شوم دوست دارم شما بخوابید و من تماشایتان کنم روزها اینقدر کار و مشغله هست که وقت نمی کنم عمیق تماشایتان کنم گاهی وقت ها می بینم روز تمام شد و احساس می کنم شمارو سیر بغل نکردم سیر نبوسیدم با آرامش خوابیدید و درته چهره شما لبخند نهفته ملیحی رو می بینم هیچ اثری از نا رضایتی در چهره زیبای شما نمی بینم همه نیاز های فیزیولوژیک شما برآورده شده اند و انگار هیچ نگرانی ندارید ولی متاسفانه همیشه اینطوری نمی ماند و قتی بزرگتر شوید نیاز های روحی و جسمی شما پیچیده تر می شوند و براورده شدن نیاز های سطح بالای شما از عهده پدر و مادر خارج است هم...
21 خرداد 1393

نوازش

چشمای بسته ی تورو، با بوسه بازش میکنم قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش میکنم نمیذارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی تا وقتی من کنارتم به هرچی بخوایی میرسی   خودم بغل میگیرمت، پُر میشم از عطر تنت کاشکی توهم بفهمی که میمیرم از نبودنت خودم به جای توش شبا بهونه هاتو میشمارم جای تو گریه میکنم، جای تو غصه میخورم خودم بغل میگیرمت، پُر میشم از عطر تنت کاشکی توهم بفهمی که میمیرم از نبودنت خودم به جای توش شبا بهونه هاتو میشمارم جای تو گریه میکنم، جای تو غصه میخورم   هرچی که دوس داری بگو، حرفای قلبتو بزن دل خوشی هات مال...
14 خرداد 1393
1